بنام خدا سلام دوستان عزیز با کمی تأخیر ، عید سعید فطر را به همه روزه داران واقعی تبریک و تهنیت عرض می نمایم . 27 مهرماه یادآور عملیات والفجر چهار در سال 1362 می باشد . مرحله اول این عملیات توسط رزمندگان اسلام در منطقه دشت شیلر و شرق شهر پنجوین استان سلیمانیه عراق آغاز شد . لشکرهای 14 امام حسین(ع) ، 8 نجف اشرف ، 25 کربلا ، 31 عاشورا و 17 علی بن ابی طالب(ع) از سپاه به همراه شماری از یگان های نیروی زمینی ارتش وارد عمل شدند . دشت شیلر با فرورفتگی در داخل خاک ایران در مرز دو کشور ایران و عراق ، در حد فاصل شهرهای مریوان - در جنوب - و بانه - در شمال - بستر این نبرد حماسی بود . در طی سه شبانه روز - 27 تا 29 مهرماه - مراحل یکم و دوم عملیات انجام شد و از دو محور بانه و مریوان ، پیشروی نیروهای خودی به داخل خاک عراق صورت گرفت . طی این دو مرحله ، ارتفاعات لری ، گرمک و کنگرک از محور شمالی (بانه) و ارتفاعات مارو ، خلوزه و زله (پنجوین) از محور جنوبی (مریوان) به تصرف رزمندگان اسلام در آمدند . واحدهای تابعه سپاه یکم ارتش عراق از دشت شیلر و پادگان گرمک ، هراسان گریختند و به شرق رودخانه قزلچه ، دشت و شهر پنجوین پناه بردند . اما هنوز مراحل دشوارتری از نبرد والفجر4 باقی مانده بود... ************************************************************************ در پایان این عملیات شهید گرانقدر حاج محمد ابراهیم همت سخنانی ایراد نمود که مناسب دبدم در اینجا تقدیم شما دوستان عزیز نمایم . از خداوند توفیق ادامه راه شهیدان و زنده نگهداشتن یاد و خاطره آن بزرگواران را مسئلت داریم . ************************************************************************************************ سخنرانی حاج همت در خاتمه عملیات والفجر چهار
بسم الله الرحمن الرحیم در عملیات و الفجر چهار سرداران بزرگی را از دست دادیم و بسیجیان گمنامی که شاید قادر به شناختشان نبودیم. این شهادت ها بایستی ما را در ادامه راه مصرتر و پافشرده تر کند. همه شما معتقد به این مطلب هستید که جهاد یکی از درهای بهشت است و قشنگ تر ،مأنوس تر و زیباتر از کلمه شهادت در تاریخ نداریم.به همین مناسب است که وقتی به کلمه شهید می رسیم می بینیم که در روز قیامت و زمان بازخواست خداوند چه احترامی بر شهید می گذارد. بنابر بر روایات اولین قطره خون که بر زمین چکیده می شود تمام گناهانش بخشیده می شود. در زندگی بعد از مرگ مرحله ای داریم به نام پل صراط.برای رفتن و داخل شدن به قیامت و جواب دادن به خدا.شهید این مرحله را نخواهد داشت. با شروع عملیات والفجر چهار ضربه دیگری توی پوز دشمن زده شد.از میله مرزی که رد می شویم بیش از نهصد کیلو متر مربع در این عملیات آزاد شده است.در صحبت هایی که برای بچه ها می کردم گفتم که در خیلی از کارها خداوند ما را آزمایش می کند.همه اش این نیست که پیروزی بدهد.اگر تند تند پیروزی بدهد-می دانید که وضع بشر خراب است-هوای نفس بر او غلبه می کند.یک دفعه که دو سه تا موفقیت داده شد می بینی که زیر بغلش دو سه تا هندوانه است و فکر می کند توی آسمان با ملائکه و فرشتگان پرواز می کند.این است که دو سه عملیات محکم و همراه با پیروزی که شد باید سختی کشید"و ما رمیت اذ رمیت"فکر نکنید شما این گلوله ها را می زنید خداست که تیرها را هدایت می کند خدا می خواهد شما را که دارید می روید صدا بزند تا حواستان باشد چه کار می کنید.این نباشد که اگر یک عملیات با سختی همراه شد یک ارتفاع گرفته نشد یا اصلا هدف انهدام دشمن بود برای بچه ها سخت باشد...چیزی که می خواهم به شما بگویم این است که همه جا صحنه آزمایش است...خیلی از بچه های گمنام ،شریف و به قول فرمانده دلاور تیپ عمار لشگر ما شهید اکبر حاجی پور"دریا دل"که گمنام به شهادت رسیدند،آنان خیلی عظمت داشتند.فقط خدا عظمت آنها را می داند ما قادر نیستیم بدانیم چون از عالم غیب بی خبریم... .ما چاره ای نداریم جز این که مرد باشیم راه این شهدا را ادامه دهیم.خداوند همه را آزمایش می کند.در جنگ بدر پیروزی به مسلمانان میدهد،بعد همه بر سر غنائم دعوا می کنند.دنبال غنائم نباشید.دعوا نکنید.خدا غضب می کند و در جنگ احد شکست می خورند.مگر خداوند نگفت:"نصر من الله و فتح قریب"نگوییم پس کو این پیروزی.چرا این قدر کشته دایم تا موفق شدیم.خداوند در سوره آل عمران ..اشاره می کند:آی آدم ها،فقط شما کشته نداده اید.دشمن هم کشته داده.خدا شما را آزمایش کرد.پیروزی و شکست دست خداست.شما برای خدا نجنگیدید و خدا هم به شما شکست داد.اشکال را در خودتان ببینید.
ما باید ثابت قدم باشیم.خدا شاهد است که این صحنه هایی که دارد از مقابل چشمان ما میگذرد کمتر از صحنه های قبل از اسلام نیست.در صدر اسلام آقا ابا عبدالله(ع)،هفتاد و دو تن یارداشت.همه اش هفتاد و دو تن بودند که میروند وشهید می شوند.الان چیز دیگری دارد اتفاق می افتد.صحنه ای از بچه های تخریب لشگر برایتان تعریف میکنم .در مرحله دوم رسیدند به سیم خاردار یکی در گردان مالک روی سیم خاردار می خوابدو می گوید:"پایتان را روی من بگذارید و رد شوید"بچه های بسیج پا بر روی پشتش می گذارند و می گذرند.او روی سیم خاردار می میرد.یک مین زیر شکمش منفجر می شود و شهیدش می کند. کسی این قدر عاشق!مگر عشق بدون شناخت می شود!عشق بدون شناخت معنا ندارد...این شناخت می خواهد که یکی روی مین بخوابد....تا درک نباشد نیت ها پاک نمی شود. به عنوان یک برادر کوچک خواهش می کنم برای دیدن خانواده شهدا به منازل این عزیزان بروید و به آنها سر کشی کنید.ان شاءالله راهی تهران که شدید برای روز هجدهم آذر 1362 در نماز جمعه دانشگاه تهران حضور پیدا کنید.دعا برای سلامتی امام عزیز فراموش نشود. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته